سفارش تبلیغ
صبا ویژن



فلسفه ی اشک بر امام حسین(ع) - صراط حق

   

 

پژوهشى نو در باره روایات گریه و آثار گرانبهاى اشک‏در عزاى امام حسین (ع)
در سلسله اشک بود گوهر مقصود
گر هست ز یوسف خبر، این قافله دارد

اشک موهبتى الهى است و امام صادق(ع) آن را موجب دفع رطوبت مغز انسان شمرده است. نشاط، زنده‏دلى، سبکبالى و طراوت روح از آثار اشک است.

مردم عشقیم و در فصل فراق
 
رود جارى مى‏کنیم از اشتیاق
 
اشک من در فصل باران زاده است
 
هقهقى دارم که توفان زاده است
 
رود عصمت‏شط اشک گرم ماست
 
باغ عصمت در بهار شرم ماست

 

 

 مراجعه هر یک از افراد جامعه به متخصص و گره‏گشایى اهل فن ازمشکلات اجتماعى، پدیده‏اى مرسوم و براى تمامى انسانها، از هرمرز و بوم و با هر نگرشى، قابل قبول است. این مهم آنجا ارزش‏ بیشتر مى‏یابد که سلامت‏ باورها و درستى عقاید هر یک از ما بدان ‏وابسته باشد و تغذیه روحى و معنوى‏مان بدان پیوند خورد. موضوعات فراوانى در معارف دین به چشم مى‏خورد که سخنان ‏معصومان(علیهم السلام) در باره آنها از باورهاى ‏عموم مردم دور مى‏نماید; گاه اغراق‏آمیز تلقى مى‏شود و درمواردى، نوعى تفاوت در تعبیر و حتى تضاد در الفاظ به ذهن‏ مى‏آید، افرادى که چنین سخنانى در حوزه فهم و تحلیل و بینش ‏آنان نیست، با دیدى غیر اصولى و غلط به مباحث مى‏نگرند، اماچون همین موضوعات در دست صاحبان راى و اندیشمندان پرتجربه‏ قرار مى‏گیرد، چنان لطیف و زیبا معنا مى‏شود که تمامى آتش درونى‏ و برداشتهاى ناصحیح را خاموش مى‏سازد. پس، پیش از هر نوع نگرشى، باید به اهل فن و ژرف‏نگران موضوع‏مراجعه کرد. یکى از این موارد، روایات گوناگونى است که یک‏قطره اشک براى امام حسین(ع) را مایه خاموش دره‏هاى عذاب الهى‏شمرده و کمترین ذره گریه براى آن حضرت را موجب ورود آدمى به‏فردوس برین الهى معرفى کرده است. عالمان گرانمایه در برخوردبا احادیث، دو زاویه دید دارند: 1- دقت در صدور سخن و حدیث از زبان معصوم(علیهم السلام);(تحلیل سندى) 2- توجه به مراد معصوم (علیهم السلام) و ابعاد دلالت‏ حدیث (تحلیل دلالتى) دانشى که این مهم را به عهده دارد، «علم‏رجال‏» یا «دانش پالایش احادیث‏» است که به سان کیمیایى صحیح ‏را از ناصحیح تشخیص مى‏دهد و فقیه را با خاطرى آسوده، سمت‏ مراحل دیگر استنباط و اجتهاد رهسپار مى‏سازد. روایاتى که در باره گریه، آثار آن و جلوه‏هاى جاودانه اشک دردنیا و آخرت، حقایقى گرانبها بیان کرده‏اند، بسیارند. و افزون‏ بر تواتر یا کثرت بیان، که خود دلیلى بر صدور آن از معصومان (علیهم السلام) است، عالمان فرزانه و محققان نکته سنجى ‏به نگارش و بیان آنها پرداخته‏اند که بدون اطمینان خاطر بدین‏کار دست نمى‏یازند. از اینرو، در باره اصل صدور این روایات ‏براى اندیشمندان هیچ دغدغه خاطرى وجود ندارد و باید در باره‏دلالت هر یک و مراد مجموع احادیث‏ به بحث ‏بنشینیم. پاره‏اى از این‏نظرها را، که در حوصله این نوشتار است و خوشه‏اى از توشه‏اى ‏انبوه مى‏نماید، با هم بررسى مى‏کنیم و بقیه را به نگاه ژرف‏خوانندگان و دیگر صاحب نظران والاقدر وا مى‏نهیم:

 

 


1- ایجاد جاودانگى و پویایى حادثه کربلا
حادثه سرخ کربلا و حماسه خونینى که اندکى بیش از یک نیمروز آفریده شد، جنگ دو قدرت ستمگر و یا نبردى بر سر آب و خاک‏نبود، بلکه نهضتى بر خاسته از شور و شعور الهى به رهبرى ‏دردانه‏اى خدایى بود که علیه ستم پدید آمد، یک طرف، برترین ‏انسانهاى هستى به رهبرى حجت‏ خدا و امام معصوم(ع) و سویى دیگر،پلیدترین موجودات آفرینش به فرماندهى بدبخت‏ترین موجود هستى. چنین حادثه‏اى با چنان عظمتى باید همانند خورشیدى فروزان همیشه‏زنده و جاودان بماند تا در تیرگیهاى زندگى و صحنه‏هاى حیرت‏ روشنى بخش دلهاى پاک گشته، انسانهاى بى‏شمارى را به سوى سعادت‏ رهنمون شود. این رسالت، با چنین ابهت و عظمت، به ابزارى نیروبخش نیاز دارد تا توان حرکت و جاودانگى را بیشتر سازد. پرچم‏کربلا را همیشه در حال اهتزاز نگاه دارد تا اهداف سید شهیدان، راه او و چگونگى حادثه جانسوز نینوا چون آیینه شفاف در برابردیدگان انسانها استوار بماند. اشک، احساس زلال و عشق شفاف است‏ که از ژرفاى جان پدیدار مى‏شود و نشان دلدادگى و ارادت به‏ محبوب است. آنگاه که این ارمغان خداوندى به خاطر یکى از بهترین انسانهاى هستى نمایان شود، به دنبال خود، نسیمى از عاطفه، مهر، یکرنگى و هم سویى با امام حسین(ع) همراه مى‏آورد.در این صورت، حماسه سرخ حسینى همیشه زنده و بالنده مانده،حسینیان خود را در کوثر معرفت‏ شستشو داده، با آرمانهاى مولاى‏خود همرنگ مى شوند. هر جا که دلى است از غم تو بى صبر و قرار و بى‏سکون باد چشمى که نه فتنه تو باشد از گوهر اشک بحر خون باد رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینى(ره) در این باره مى‏فرماید: «گریه بر شهید، زنده نگهداشتن نهضت است. همین معنا است که یک ‏جمعیت کمى در مقابل امپراطور بزرگ ایستاد. آنها از همین ‏گریه‏ها مى‏ترسند. هر مکتبى باید پایش عده‏اى سر و سینه بزن ‏داشته باشد تا حفظ شود.»

 


2- سازندگى و ثمرآفرینى گریه
«چشم گریان، چشمه فیض خداست. گریستن براى امام حسین(ع) زمینه‏ ساز پیوندى قلبى است که عطش روح را فرو مى‏نشاند و هر قطره‏اى، گوهرى شب‏افروز براى سعادت‏خواهى و سازندگى فراهم مى‏سازد. ازاینرو، مسیر اشکها و گریه‏ها به سوى حادثه خونین کربلا هدایت‏شده تا چنین آثار انسان‏سازى همیشه وجود داشته باشد. امام على‏بن موسى الرضا(ع) به ریان بن شبیب فرمود: «یابن الشبیب! ان کنت ‏باکیا لشى‏ء فابک للحسین بن على بن‏ ابى طالب فانه ذبح کما یذبح الکبش ...» اى پسر شبیب، اگر بر چیزى گریه مى‏کنى، بر حسین بن على گریه کن که او را چون‏گوسفند سر بریدند... . امام حسین(ع) به خاطر ارزشهاى والاى اشک، مؤمنان را به گریستن‏دعوت فرموده است: «انا قتیل العبره، لا یذکرنى مؤمن الا بکى‏» من کشته اشکم، هیچ‏ مؤمنى مرا یاد نمى‏کند، مگر آنکه - به خاطر مصیبتهایم‏ مى‏گرید. از اینرو، گریستن و گریاندن و نیز خود را به شکل گریه‏کنندگان ‏درآوردن (تباکى) کارى ارزشمند و داراى ثواب الهى‏است. مرحوم مطهرى در این باره مى‏فرماید: «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگى با روح او موافقت‏ با نشاط او و حرکت اوست... امام حسین(ع) به واسطه شخصیت عالى‏قدرش، به واسطه شهادت قهرمانانه‏اش، مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانى که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسى و روحى گمارده شده‏اند، یعنى سخنرانان مذهبى، بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس‏کردن روحها با روح عظیم حسینى بهره بردارى صحیح کنند، جهانى‏اصلاح خواها شد.

 


3- بزرگى مصیبت و عظمت فاجعه کربلا
آنچنان کز برگ گل، عطر و گلاب آید برون
  تا که نامت مى‏برم از دیده آب آید برون
 
تا نسوزد دل، نریزد اشک و خون از دیده‏ها
 
 آتشى باید که خوناب کباب آید برون
 
گر نباشد مهر تو، دل را نباشد ارزشى
 
 برگ بى‏حاصل شود گل، چون گلاب آید برون

 


  

فاجعه کربلا در محدوده‏اى جغرافیایى و در مدت زمانى بسیار کوتاه ‏اتفاق افتاد ; اما مرز تاریخ و گستره زمان را شکافت و از آغاز آفرینش حضرت آدم(ع) تا رسالت رسولان الهى و تا پایان هستى رافرا گرفت. بزرگى این مصیبت و مظلومیت چنان بود که گویا خداوند، خود فروزش شعله‏هاى ستم سوز نینوا را عهده دار گشته و برترین نیکیها و برکات را در قلبى لبریز از عشق حسینى وچشمانى گریان از محبت آن حضرت ترسیم کرده است که: «اذا اراد الله بعبد خیرا قذف فى قلبه محبة الحسین‏» سوزش ماجراى کربلا، اشک حضرت آدم را جارى ساخت. و نفرین حضرت‏ موسى(ع) بر قاتل او را به گوش ملائک رساند. روزى که سلیمان‏ نبى(ع) بر فرش خود در حال گذر از سرزمین کربلا بود، دچار حادثه‏اى سخت گردید. چون از علت آن پرسید و داستان دلخراش کربلارا شنید. دستان خود را سوى آسمان بلند کرد; یزید را لعن کرد و همراه او تمامى انس و جن آمین گفتند. چون عیسى با حواریون خود از مسیرى رد مى‏شد. خود را با شیرى قوى پنجه رو به رو دید که‏ راه را بر آنان بسته و تقاضاى لعن و نفرین بر قاتلان حسین(ع) دارد. هنگامى که حضرت مسیح در باره شخصیت امام حسین(ع) پرسید: و آن حیوان با زبانى فصیح و گویا سید شهیدان(ع) را توصیف کرد، عیسى(ع) با حزنى فراگیر، قاتلان امام را لعن کرد. تمامى حواریون آمین گفتند. پیش از میلاد ابا عبد الله(ع) در باره‏ شباهتهاى حضرت یحیى و امام حسین(ع) سخنان بسیار به میان آمد، جبرائیل تربت کربلا را براى رسول خاتم حضرت محمد(ص) آورد و پیامبر(ص) با غمى جانسوز به انبوه ستم و بزرگى مصیبتى که بر فرزندش وارد مى‏شود، گریست. آرى، قطره‏اى اشک در ماتم شخصیتى‏چون امام حسین(ع) و به خاطر فاجعه‏اى همانند کربلا، چنان آثار عمیق و گسترده‏اى خواهد داشت که دریاهاى آتش عذاب را خاموش و سراپرده وجود آدمى را گلستان لطف و رحمت الهى خواهد کرد. از اینرو، امام صادق(ع) فرمود: «کل الجزع و البکاء مکروه سوى الجزع و البکاء على‏الحسین(ع‏») هر ناله و گریه‏اى ناپسند و مکروه است، مگر نالیدن‏ و گریستن بر حسین(ع). چنین مصیبت هولناکى بود که زلزله‏اى طاقت‏سوز در پیکر مبارک‏امام سجاد(ع) ایجاد کرد. آن حضرت، پس از ماجراى کربلا، بیست‏سال مى‏گریست و با نگاه به آب یا جوان یا ذبح حیوان و دادن آب ‏به یاد گوشه‏هایى از ستم ستمگران در سرزمین نینوا و عطش افراد افتاد، گریه مى‏کرد. حتى جمادات و حیوانات نیز از چنان ‏صحنه‏هاى دردآلود، تحمل از دست داده، به سوگوارى پرداختند. گویا سخن تمامى شیفتگان و درس‏آموزان کربلا حضور ابا عبد الله‏الحسین(ع) این است: «ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلب حال مردمان چون است

 


4- تجدید بیعت‏ با امام حسین(ع)
اشک زبان دل و فریاد مظلومیت است و رسالت گریه نوعى تجدید بیعت و همرنگى با محبوب و جلوه‏اى از پاسدارى از خونه شهید شیعیان و پیروان ابا عبد الله(ع) افزون بر بینش روشن خویش با منطق و استدلال، آینه قلب خود را نیز با زلال عشق و شوق غبارروبى مى‏کنند و با اشک خویش با امام خود براى خودسازى، خدا ترسى، گناه‏گریزى، اقامه و احیاى نماز، امر به معروف و نهى ازمنکر، عزت نفس، گریز از ذلت و زبونى و مبارزه با باطل و ستمگرپیمان مى‏بندند; و در این راه، با قاطعیت و صلابت در راه عقیده‏ و با روحیه ایثار و شهادت‏طلبى به جهادى مقدس و کربلا گونه‏ مى‏پردازند. بیعت ‏سوگواران و گریستن عزاداران حسینى، بیعتى ناگستسنى درراه حفظ عقاید دینى و پاى‏بندى به ارزشهاى اخلاقى است; و چون ‏امام حسین(ع) الگوى بى‏همتا براى آنان است، ایجاد عاطفه و عشق ‏با اشک چشم، زمینه‏ساز آن بیعت و مقدمه این سنخیت و دلدادگى ‏است. همانگونه که سید الشهداء(ع) هنگام حرکت از مکه به سوى‏کربلا، کسانى را به همراهى خویش در این سفر مقدس و نهضت‏ خدایى‏دعوت کرد که اهل فدا کردن جان در راه ائمه (علیهم السلام) باشد: «من کان فینا باذلا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل ‏معنا...» شیعه باید آبها را گل کند خط سوم را ز خون کامل کند خط سوم خط سرخ اولیاست کربلا بارزترین منظور ماست شیعه یعنى تشنه جام بلا شیعگى یعنى قیام کربلا شیعه یعنى امتزاج نار و نور شیعه یعنى راس خونین در تنور شیعه یعنى هفت وادى اضطراب شیعه یعنى تشنگى در شط آب آرى، اشک، سرفصل محبت و مودت و برخاسته از عشقى است که ‏خداوند در دلها قرار داده است. رسول خدا(ص) در این باره فرمود: «ان لقتل الحسین حراره فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا» براى شهادت حسین(ع) گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‏شود. امروز اشک رابطه ما با حسین(ع) است. و ما با شورى اشکهایمان‏ بر خوان محبت‏ سید الشهداء نشسته‏ایم و اشک‏ پرورده ابا عبد الله(ع)هستیم. این مهر با شیر مادر در جان ما وارد شده، با جان هم به‏ در مى‏شود. به راستى آیا مى‏توان براى چنین بیعتى عشق‏آمیز –از دوران کودکى تا هنگام مرگ و بدرود حیات- جایگزین غیر از اشک‏ یافت. گوهرهایى شفاف از شوق و زلال از زمزم معرفت و شعور که ‏چون بر صفحه صورت مى‏ریزد، سبکبالى، طراوت، نشاط و معنویتى ‏بیرون از توصیف به ارمغان مى‏آورد و ما را جرعه‏هایى جاوید ازفرات بیدارى، بالندگى و تابندگى مى‏بخشد. آنان که با اشک خود چنین بیعتى با امام حسین(ع) مى‏بندند،خداوند، از بى‏کران رحمت و عنایت‏خویش، آبشارى از مغفرت برآنها ریزان مى‏سازد; گناهانشان را آمرزیده، از گذشته آنان چشم‏مى‏پوشد و آینده‏اى روشن و تابناک از توفیق و معرفت نصیبشان‏مى‏سازد. آیا چنین رحمت و برکتى از پروردگارى بزرگ به خاطر محبوبى چون‏حسین(ع) و به پاس حفظ حماسه کربلا، عمق فاجعه عاشورا، یکرنگى و سنخیت‏ با ابا عبد الله و تجدید بیعت ‏با آن حضرت در راه بندگى وعبودیت‏خداوند، باورنکردنى و دور از واقعیت است ؟! یا آنکه ‏بسیارى از ما نگرش کوتاه، بینشى ناقص و دیدى ضعیف داریم و از پى‏آمدهاى ارزشها و یا حقیقت احکام آگاهى کامل نداریم؟ بدون شک سیره معصومان (علیهم السلام) روش عالمان و اندیشمندان‏دینى در طول تاریخ و حرکتها و عزاداریهاى سنتى و همراه با شور و حماسه، شعله‏هاى روشنگرى عاشورا را حفظ کرده و ستمگران‏ عصرهاى مختلف را با توفانهاى ستم‏سوز مردمى رو به رو ساخته‏است. اگر حضرت آیت الله العظمى حاج شیخ عبد الکریم حائرى(ره) هر روزپیش از شروع درس با ذکر مصایب امام حسین(ع) توسط ذاکر حسینى و همراه با اشک دیدگان درس خود را شروع مى‏کرد و یا حضرت آیت‏الله العظمى بروجردى(ره) هر سال به برگزارى جلسه روضه و حضور در محفل ابا عبد الله الحسین(ع) همت مى‏گماشت و یا حضرت امام‏خمینى(ره) عاشقانه بر زمین نشسته و با نخستین سلام مرحوم ‏حجه الاسلام کوثرى به ساحت مقدس سید الشهداء گریستن آغاز مى‏کرد:همه و همه براى حفظ شعارهاى دینى و ارزشهایى انقلابى بوده است. مگر نه این است که ما هر چه داریم از عاشورا و عاشورا ییان‏داریم ;


مه بارقه‏اى است در شبستان حسین

شب حادثه‏اى ز درد پنهان حسین

هر صبح ز دامن افق خون‏آلود

خورشید برآید از گریبان حسین



نویسنده » محمد رضا » ساعت 3:51 عصر روز سه شنبه 86 دی 25

در حادثه کربلا ما به مسائل زیادی بر می خوریم در یک جا سخن از بیعت خواستن یزید از امام حسین و امتناع امام از بیعت، در یکجا دعوت مردم کوفه از امام حسین و پذیرفتن امام ولی در جایی بدون توجه به مسئله بیعت و بدون توجه به درخواست دعوت کوفیان حضرت حسین (ع) از اوضاع حکومت انتقاد می کند. از فساد و حرام خواریها و ظلم و ستم انتقاد می کند و اینجا  امر به معروف و نهی از منکر را لازم می بیند.

البته حقیقتاً باید گفت همه این سه مورد تاثیر داشته است چون پاره ای از عکس العملهای امام بر اساس امتناع از بیعت پاره ای بر اساس دعوت مردم کوفه و پاره ای بر اساس مبارزه با منکرات و فسادهای آن برهه از زمان صورت گرفته است.

حال باید دید دو عامل اصلی قیام چه بوده است. و باید دید کدام عامل تاثیری به سزایی داشته است.

توضیح عکس العمل اول را همه شنیده ایم که معاویه با چه وضعی به حکومت رسید وقتی اصحاب امام حسن مجتبی (ع)، آنقدر سستی کردند امام یک قرارداد موقت با معاویه امضاء کردند در مفاد این صلحنامه آمده بود که بعد از مرگ معاویه مقام خلیفه مسلمین به امام حسن برسد و اگر ایشان به شهادت رسیده بودند به برادرش امام حسین منتقل شود برای همین معاویه امام حسن مجتبی را مسموم نمودند تا مدعایی نماند و خود معاویه می خواست حکومت را به شکل سلطنت و موروثی در بیاورد. تا زمان معاویه ، مسئله خلافت و حکومت یک مسئله موروثی نبود و فقط دو طرز تفکر بود:

الف: یک طرز تفکر که خلافت، فقط شایسته کسی است که پیغمبر او را منصوب کرده باشد.

ب: یک طرز تفکر دیگر این بود که مردم حق دارند خلیفه ای برای خودشان انتخاب کنند و این مسئله در میان نبود که یک خلیفه برای خود جانشین معین کند اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود که نگذارد خلافت از خانه اش خارج شود ولی خود معاویه احساس می کرد این کار فعلا زمینه مساعدی ندارد و کسیکه او را به این کار تشویق و تشجیع نمود مغیره بن شعبه (لعنه ا) بود چون مغیره خودش طمع حکومت کوفه را داشت مغیره همان شخصی بود که با غلاف شمشیر به پهلوی خانم زهرا (س) زد و همان مغیره ای که قبلا هم حاکم کوفه بوده است و از اینکه معاویه او را عزل نموده بود ناراحت بود. برای همین مغیره به شام رفت و به یزیدبن معاویه گفت نمی دانم چرا معاویه درباره تو کوتاهی می کند دیگر معطل چیست؟ چرا تو را جانشین خودش نمی کند یزید گفت پدر فکر می کند این قضیه عملی نیست مغیره گفت عملی است چون هر چه معاویه بگوید مردم شام اطاعت می کنند و مردم مدینه را مروان حکم و از همه جا مهمتر و خطرناکتر کوفه (عراق کنونی) است این هم بعهده من.

یزید به نزد معاویه رفت و مطالب مغیره را گفت وقتی معاویه ، مغیره را احضار نمود مغیره با تملق گویی و منطق قویی که داشت معاویه را قانع می سازد معاویه هم برای بار دوم به او ابلاغ حکومت کوفه را می دهد (البته این جریان بعد از شهادت امام حسن مجتبی یعنی سالهای آخر عمر معاویه بوده است) مردم کوفه و مدینه با پیشنهاد مغیره و مروان مخالفت کردند لذا معاویه مجبور شد خودش به مدینه برود . معاویه پس از تسلط کامل بر محیط داخلی و پهناور اسلام که از افریقای شمالی تا حدود چین توسعه یافته بود اولین و بزرگترین اشتباه خودش راجع به سیاست خارجی را مرتکب شد چون وقتی تصمیم گرفت پسر جوان و نالایقش را ولیعهد کند ولی مردم نپذیرفتند و او شکست خورد برای رسیدن به این قصد شومش مرتکب جنایت بزرگی شد و آن این بود که با امپراطور روم که نیرومندترین دشمن خونین اسلام و مسلمانان بود به نفع قصد شومش صلح کرد و با این عمل جلوی پیشروی اسلام را در اروپا متوقف ساخت و برای تهدید یک طرفردار نیرومند که تاج و تخت یزید را پشتیبانی کند حاضر شد باجی هم به دولت روم بدهد.

معاویه زمانیکه که خودش به مدینه رفت سه نفر که مورد احترام مردم بودند را خواست (امام حسین (ع) عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم ، عبدالله بن زییر، همان شخصی که به امام علی خیانت کرد و مسبب جنگ جمل شد) معاویه سعی کرد با چرب زبانی به آنها برساند که صلاح اسلام ایجاب می کند حکومت ظاهری در دست یزید باشد ولی کار در دست شما تا اختلافی میان مردم رخ ندهد حتی به آنها گفت شما فعلا بیعت کنید ولی آنها قبول نکردند.

معاویه هنگام مردن، سخت نگران وضع پسرش یزید بود و به او نصایحی کرد که اگر یزید جامه عمل می پوشاند یقیناً بیشتر می توانست حکومت کند نصایح این بود (ای پسر جان، من رنج بار بستن را از تو بر داشتم، کارها را برایت هموار کردم و دشمنانت را راحت نمودم و رقیبان عرب را زیر فرمانت آوردم مردم حجاز را منظور دار که اصل تو هستند هر کس از آنها به نزد تو آمد گرامیش دار و هر کدامشان را هم غایب بود احوالش را بپرس اهالی عراق را منظور دار.

و اگر خواستند حاکمی را از آنها عزل کنی دریغ نکن چون عزل یک حاکم، آسانتر از برابری با صد هزار شمشیر است اهل شام را هم منظور دار که اطرافیان نزدیک و ذخیره تو هستند و اگر از دشمنی در هراس یودی از آنها یاری بجو و چون موفق شدی آنها را به وطن خودشان برگردان زیرا  اگر در سرزمین دیگر بمانند اخلاقشان بر می گردد. سپس معاویه می نویسد پسرم من نمی ترسم که کسی در حکومت با تو نزاع کند مگر 3 نفر حسین بن علی عبدالله بن زییر- عبدالله بن عمر ]چون هر سه خلیفه زاده بودند[.

حسین بن علی شخصی است که اهل عراق او را رها نکنند و او را وادار به خروج می کنند اگر خروج کرد و برابر او پیروز شدی از او درگذر که با تو خویشی نزدیک دارد و احترام و خلق او بسیار است و او نوه پیامبر است.

اما عبدالله بن عمر اهل عبات است و اگر تنها بماند با تو بیعت می کند.

ولی عبدالله بن زبیر اگر بر تو خروج کرد و بر او پیروز شدی بند از بندش جدا کن و تا بتوانی خون دیگران قوم خود را حفظ کن.

معاویه می دانست این سه نفر یقیناً اعتراض خواهند کرد چون اعتراض آنها به نظر معاویه بدین دلیل بود که اگر خلافت به ارث برده می شود ما هم باید وارث باشیم و اگر خلافت به سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان با سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان سابقه دار تر از یزید هم وجود داشت و این اعتراضات واقعاً در ذهن اکثر مسلمان بود معاویه در این نصایح کاملا پیش بینی کرده بود که اگر یزید با امام حسین (ع) به خشونت رفتار کند و دست خود را به خون آغشته کند دیگر نمی تواند خلافت خود را ادامه دهد بقول بنی امیه متأسفانه یزید نتوانست سیاست مرموزانه پدرش را اعمال کند و سیاستی غلط را اعمال نمود و زحمات 50 ساله امیر را رشته کرد . معاویه فردی زیرک بود و خوب می دانست و می توانست پیش بینی کند بر عکس یزید که اولا جوان بود ثانیا مردی بود که اشراف زاده و با لهو و لعب مانوس شده بود و کاری کرد که در درجه اول به زبان خاندان بنی امیه و ابوسفیان تمام شد.

بعد از اینکه معاویه در نیمه رجب سال 60هـ.ق به درک رسید یزید به حاکم مدینه ولید بن عقبه ابوسفیان (نوه ابوسفیان) نامه ای می نویسد و مرگ معاویه را اطلاع می دهد و طی نامه ای خصوصی دستور داد از حسین بن علی (ع) و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بیعت بیگرد و اگر بیعت نکردند سرشان را برای من بفرست وقتی ولید بن عقبه نامه یزید را دریافت کرد امام بعد از سه روز حرکت کرد. (علتش را انشاءالله در تاریخ واقعه کربلا تا شهادت خواهیم گفت) و به مکه هجرت نمود و شاید فکر شود که هجرت  بدین جهت بوده است که مکه حرم امن الهی است و خون حضرت را نمی ریزند خیر بلکه اولا اعلام مخالفت خودش را اعلام کرد ثانیا اگر در مدینه می ماند صدایش آنقدر به عالم اسلام نمی رسید و اگر شهید هم می شد خونش تاثیر زیادی نداشت برای همین صدایش در اطراف پیچید که امام حاضر به بیعت نشده است ثالثاً و از همه مهمتر امام حسین سوم شعبان وارد مکه شد و ماههای شعبان ، رمضان، شوال، ذی القعده و تا هشت ذی الحجه در مکه ماند ماههایی مهم که مردم جهت حج عمره آنجا می آمدند تا اینکه 8 ذی الحجه رسید و مردم که برای حج تمتع لباس احرام می پوشیدند و می خواهند به سوی منی و عرفات بروند همان لحظه ناگهان امام حسین (ع) اعلام می کند من می خواهم به طرف عراق و به سوی کوفه بروم یعنی پشت به حج و کعبه می کند و اعتراض و عدم رضایت خودش را به این شکل اعلام می کند.

البته مسئله بیعت مسئله اصلی قیام نیست فقط تأثیرش این بود که جرقه این حادثه عظیم کربلا زده شود.



نویسنده » محمد رضا » ساعت 5:14 عصر روز پنج شنبه 86 دی 20